به علت ف ی ی ل ت ت ت ر شدن بیایید اینجا لطفا :
۱۳۸۸ تیر ۱۸, پنجشنبه
۱۳۸۸ تیر ۱۶, سهشنبه
آغاز لیگ فوتبال ایران ، "فرصت ارزشمند هفتگی" برای تجمعات عظیم در ورزشگاهها
در هفته های آینده مسابقات لیگ برتر و دسته اول در تهران و شهرستانها آغاز می شود. این فرصت مناسب، زمان ارزشمندی است تا مخالفان دولت کودتا، هر هفته به بهانه دیدن مسابقه فوتبال، به طرح شعارهای خود علیه دولت کودتا بپردازند.
خوشبختانه ظرفیت ورزشگاههای آزای تهران (صدهزار نفر)، یادگار تبریز (70 هزار نفر)، ثامن مشهد (50 هزار نفر) و حافظیه شیراز و اصفعان و فولادشهر، انزلی، رشت و .... به اندازه ای هست کمه بتواند به زنده نگداشتن موج حق خواهی ملت در میان مدت و طولانی مدت کمک کند. کافی است همه تماشاگران، برای شناسائی نشدن توسط دوربینهای صدا و سیما، پس از مستقر شدن در جای خود در ورزشگاه، ماسکهای سبز خود را به صورت بزنند.
اگر حداقل نصف این ورزشگاهها با مخالفان دولت کودتا پر شود، شعارها دیگر تماشاگران را نیز همراه کرده و اخبار آن را در سطح محلات و شهرها خواهد پراکند. این جمعیت یکدل و همزبان، پس از اتمام بازی نیز می توانند به صورت دسته جمعی وارد خیابانها شده و علیه دولت کودتا شعار دهند. این بهترین راه برای پراکندن قدرت کودتاچیان در سطح شهرهاست. کاری که حتی ممکن است لیگ را به تعطیلی بکشاند. وقتی دولت برای 18 تیر حاضر می شود در پوشش آلودگی هوا، چند روز تهران و شهرهای بزرگ را تعطیل کند بعید نیست برای جلوگیری از تکرار تظاهرات هفتگی در شهرهای ایران، لیگ را هم تعطیل کند. این امر قدرت مخالفان دولت کودتا را در اولین گام نشان خوهد داد. تاثیر تبلیغات خارجی و داخلی آن را در مطبوعات و رسانه ها نیز نباید دست کم بگیرید.
از این رو می توان این جدال نفس گیر با دولت کودتا را در همه شهرهایی که مسابقات لیگ در آنها با جمعیت قابل توجهی برگزار می شود به راحتی و با برنامه ریزی اندک انجام داد. اگر چنین شود بی شک تعداد تماشاگران امسال لیگ ایران در تاریخ برگزاری آن رکورد شکن شود.
این کار علاوه بر امنیت بیشتر و داشتن جواز برگزاری تجمع، نیاز چندانی به اطلاع رسانی نخواهد داشت. پس از یکی دوهفته از آغاز لیگ، مردم خواهند فهمید که تاریخ وساعت برگزاری هر مسابقه لیگ، به معنای تاریخ و برگزاری تجمع مردمی علیه دولت کودتاست. تاثیر راه پیمایی خیابانی پس از پایان بازی را در شهرها و محله های نزدیک به ورزشگاهها دست کم نگیرید. ما باید نشان دهیم که حالا حالاها دست از دست رژیم نامشروع کودتا و رهبران خون ریز و پلید آنها نخواهیم برداشت. قبلا هم گفته ام ما باید هر فرصتی از جمله، مراسمات ملی و مذهبی، سوگواری عاشورا و تاسوعا و راهپیماییهای حکومتی را تبدیل به تظاهرات علیه دولت کودتا کنیم. باید آنها را حتی یک روز آرام نگذاریم. باید به آنها بفهمانیم که "ملت ایران" چه قدرتی دارند. مطمنا تاثیرات این اقدام بسیار بیشتر از اورلود کردن برق شبانه و ... است. لطفا اگر صلاح دانستید اطلاع رسانی کنید.
خوشبختانه ظرفیت ورزشگاههای آزای تهران (صدهزار نفر)، یادگار تبریز (70 هزار نفر)، ثامن مشهد (50 هزار نفر) و حافظیه شیراز و اصفعان و فولادشهر، انزلی، رشت و .... به اندازه ای هست کمه بتواند به زنده نگداشتن موج حق خواهی ملت در میان مدت و طولانی مدت کمک کند. کافی است همه تماشاگران، برای شناسائی نشدن توسط دوربینهای صدا و سیما، پس از مستقر شدن در جای خود در ورزشگاه، ماسکهای سبز خود را به صورت بزنند.
اگر حداقل نصف این ورزشگاهها با مخالفان دولت کودتا پر شود، شعارها دیگر تماشاگران را نیز همراه کرده و اخبار آن را در سطح محلات و شهرها خواهد پراکند. این جمعیت یکدل و همزبان، پس از اتمام بازی نیز می توانند به صورت دسته جمعی وارد خیابانها شده و علیه دولت کودتا شعار دهند. این بهترین راه برای پراکندن قدرت کودتاچیان در سطح شهرهاست. کاری که حتی ممکن است لیگ را به تعطیلی بکشاند. وقتی دولت برای 18 تیر حاضر می شود در پوشش آلودگی هوا، چند روز تهران و شهرهای بزرگ را تعطیل کند بعید نیست برای جلوگیری از تکرار تظاهرات هفتگی در شهرهای ایران، لیگ را هم تعطیل کند. این امر قدرت مخالفان دولت کودتا را در اولین گام نشان خوهد داد. تاثیر تبلیغات خارجی و داخلی آن را در مطبوعات و رسانه ها نیز نباید دست کم بگیرید.
از این رو می توان این جدال نفس گیر با دولت کودتا را در همه شهرهایی که مسابقات لیگ در آنها با جمعیت قابل توجهی برگزار می شود به راحتی و با برنامه ریزی اندک انجام داد. اگر چنین شود بی شک تعداد تماشاگران امسال لیگ ایران در تاریخ برگزاری آن رکورد شکن شود.
این کار علاوه بر امنیت بیشتر و داشتن جواز برگزاری تجمع، نیاز چندانی به اطلاع رسانی نخواهد داشت. پس از یکی دوهفته از آغاز لیگ، مردم خواهند فهمید که تاریخ وساعت برگزاری هر مسابقه لیگ، به معنای تاریخ و برگزاری تجمع مردمی علیه دولت کودتاست. تاثیر راه پیمایی خیابانی پس از پایان بازی را در شهرها و محله های نزدیک به ورزشگاهها دست کم نگیرید. ما باید نشان دهیم که حالا حالاها دست از دست رژیم نامشروع کودتا و رهبران خون ریز و پلید آنها نخواهیم برداشت. قبلا هم گفته ام ما باید هر فرصتی از جمله، مراسمات ملی و مذهبی، سوگواری عاشورا و تاسوعا و راهپیماییهای حکومتی را تبدیل به تظاهرات علیه دولت کودتا کنیم. باید آنها را حتی یک روز آرام نگذاریم. باید به آنها بفهمانیم که "ملت ایران" چه قدرتی دارند. مطمنا تاثیرات این اقدام بسیار بیشتر از اورلود کردن برق شبانه و ... است. لطفا اگر صلاح دانستید اطلاع رسانی کنید.
۱۳۸۸ تیر ۱۴, یکشنبه
من یک شاهد عینی هستم از ناآرامیهای خرداد 71 در مشهد
دیدن برخی مطالب غیر دقیق درباره ناآرامیهای خرداد 71 در مشهد در برخی وبلاگها مرا بر آن داشت تا مشاهدات خودم را از آن واقعه بنویسم.
حاشیه نشینی در مشهد همواره یکی از معضلات این شهر بوده است. انبوه مهاجرتها از شهرستانها و روستاهای خراسان به مشهد باعث مشکلات عدیده ای برای شهرداریها در تمام دوران پس از انقلاب بود. بویژه اینکه بیشتر ساکنان حومه مشهد را اقشار ضعیف و محروم تشکیل می دهند. آنهایی نیز که در این بخشها سکونت اختیار می کنند همواره در پی ساخت آلونکی با حداقل مخارج و هز ینه ها می باشند. ساخت و سازها اغلب غیر استاندارد بوده و بدون پرداخت هزینه های معمول از جمله دریافت پروانه و ثبت ملک و ... ثبت انجام شده و می شود.
انتهای خیابان طبرسی مشهد که اکنون به منطقه طبرسی دوم و طبرسی سوم مشهور است یکی از ملتهب ترین کانونهای تجمع حاشیه نشینی در مشهد و ساخت و ساز های غیرقانونی بوده است.
اغلب دولتها و شهرداریهای بعد از انقلاب نیز به جای بررسی دلایل ریشه ای چنین پدیده ای به برخوردهای قهری پرداخته اند. یکی از از این راههای قهریه مبارزه با ساخت و ساز غیر مجاز در حومه مشهد، تخریب منازل ساخته شده یا ساختمانهای نیمه ساز توسط ماموران شهرداری بوده که همواره در مشهد مسئله آفریده است.
در یکی از روزهای خرداد 71، یکی از این تخریبهای متداول منازل مردم، باعث بلوایی عجیب و قیامی مردمی گردید. گویا در حوالی ساعات ظهر چند نفر از ماموران شهرداری به یک ساختمان ساخته شده ی در ابتدای طبرسی دوم مراجعه و دستوری مبنی بر تخریب آن را نشان می دهند. ساکنین آن که ظاهرا خانمی کهنسال و کودکی بودند (گفته های مردم) مقاومت می کنند و از خانه خارج نمی شوند. ماموران هم به بلدوزرها دستور می دهند که خانه را خراب کنند. (دقیقا به مانند ماجرای تخریب خانه های فلسطینی توسط اسرائیلیها).
خانه تخریب می شود و مردم اندک اندک جمع می شوند. مطالبات قبلی و عقده های فرومانده مردم از ماموران شهرداری در تخریبهای منازل قبلی، باعث می شود که اعتراضها بالا گیرد. مردم عصبانی با ماموران گلاویز می شوند و در دَم، خودرو شهرداری را آتش می زنند. خبر به سرعت در سطح شهر می پیچد. من که آن زمان نوجوانی دبیرستانی بودم و داشتم خودم را برای امتحان فردا، "جغرافی دوم دبیرستان" آماده می کردم، تا خبر سروصدای مردم و تجمع آنها را شنیدم از روی کنجکاویهای کودکانه به محل حادثه رفتم.
بلبشویی شده بود. مثل صحنه های انقلاب بود که در 22 بهمن از تلویزیون پخش می د. یک لحظه گامن کردم که رژیم "جمهوری اسلامی" با این اعتراض بر خواهد افتاد! عده ای علیه دولت و شهرداری شعار می دادند و گروهانی از ماموران کلانتری در مقابل آنها صف کشیده بودند. سرهنگی بلندگو در دستش گرفته بود و مردم را تهدید می کرد که پراکنده شوند. همان لحظات بود که اتوبوسی که از حرم می آمد آتش زده شد. مردم جلوتر رفتند. من هم با جمعیت به جلو رفتم. شلیک هوایی تیر توسط سربازان باعث گرددید که ستون مردم از هم بپاشد و فرار کنند به سمت عقب. به سرعت فرار کردم. در حین فرار احساس کردم که تیری از نزدکی من گذشت. صدا به قدری نزدیک و گوشخراش بودم که لحظه ای گمان بردم که به من اصابت کرده است. تر س باعث شد که بسیار از غائله فاصله بگیرم. مردم در گیرودار با موران آنها را به عقب راندند. شلیک تیرهای هوایی و مستقیم مردم را عصبانی تر کرد. عصبانیت مردمی که هر لحظه تعداشان زیادتری می شد، آنها را به تخریب اموال دولتی و بانکها و کیوسکهای تفلن و، صندوقهای صدقات و ... کشانده بود. مردم در خیابان طبرسی به سمت حرم جلومی رفتند، تخریب می کردند و آتش می زدند. حساس ترین مسئله، اشغال و خلع سلاح کلانتری 4 مشهد در نزدیکی "چهارراه سیلو" بود. دیگر هوا تاریک شده بود و تخریبها گسترده تر. اکثر بانکهای خیابان طبرسی در آتش می سوخت. جمعیت از چهارراه مقدم مشهد به سمت چهارراه زرینه و از آنجا به چهارراه شهدا و میدان شهدا جلو می رفت و آنچیزی که دیده می شد تخریب و آتش و غارت بود. در چهارراه زرینه مشهد، ساختمان کفش ملی آتش گرفته بود و می سوخت. ساختمانی که روز بعد بطور کامل فرو ریخت و تخریب گردید. در چهارره شهدا، فروشگاه سه طبقه آستانقدس توسط عده ای غارت گردید و بعد در آتش سوخت. گویا شرکت تعاونی شهرداری در میدان شهدا هم به همین سرنوشت دچار گردید. ساختمان شهرداری مشهد هم از خشم مردم بی نصیب نماند. آنجا نیز تخریب شده و سوخته بود. مردم و معترضان و سواستفاده کنندگان، از آنجا به سمت خیابان امام خمینی می رفتند جایی که بانک ملی مرکزی مشهد و دادگستری و دارائی خراسان قرار دارد. ... در همین حوالی بود که نیروی انتظامی با کمک نیروهایی که از تهران و شهرستانها آمده بودند موفق گردید جمعیت را مهار کند.
آنشب صدای تیر تا صبح در مشهد می آمد. مشهد داشت ناآرام ترین روز و شب خود پس از انقلاب را پشت سر می گذاشت. تعداد نامعلومی کشته و عده بسیاری نیز بازداشت گردیدند. خیابانها تا چند هفته حالت غیر طبیعی و نظامی داشت و ماموران پلیس با تفنگ و مسلسل در شهر می چرخیدند.
چند ماه بعد که با دوستانم رفته بودم بازی فوتبال در زمینهای طبرسی، هیاتی را دیدیم که می گفتند از تهران و از سوی دفتر خامنه ای برای تحقیق درباره حوادث خردادماه امده اند. آنها از مردم و کسبه محلی پرس و جو می کردند.
حوادث بعدی نشان داد که رژیم کاملا ترسیده است. عبدالله نوری، وزیر کشور در دولت اول هاشمی رفسنجانی، استاندار خراسان، علی (یا حسین) جنتی، پسر همین جنتی که خون ملت را در شیشه کرده، را برکنار نمود. شهردار مشهد، صابری فر، نیز به سرعت خانه نشین شد. طرح تقاطع غیر همسطح در میدان فجر طبرسی ( محل آغاز درگیریها)، که مدتها راکد مانده بود، به جریان افتاد و شهرداری برخی امکانات را به مردم منطقه داد تا از آنها دلجویی کرده باشد. پس از وقایع خرداد 71، شهرداری مشهد با مردم حاشیه شهر، مهربان تر گردید. در و دیوار شهر هنوز هم با این جمله پر شده است: "شهرداری مشهد، در خدمت مردم"!
حاشیه نشینی در مشهد همواره یکی از معضلات این شهر بوده است. انبوه مهاجرتها از شهرستانها و روستاهای خراسان به مشهد باعث مشکلات عدیده ای برای شهرداریها در تمام دوران پس از انقلاب بود. بویژه اینکه بیشتر ساکنان حومه مشهد را اقشار ضعیف و محروم تشکیل می دهند. آنهایی نیز که در این بخشها سکونت اختیار می کنند همواره در پی ساخت آلونکی با حداقل مخارج و هز ینه ها می باشند. ساخت و سازها اغلب غیر استاندارد بوده و بدون پرداخت هزینه های معمول از جمله دریافت پروانه و ثبت ملک و ... ثبت انجام شده و می شود.
انتهای خیابان طبرسی مشهد که اکنون به منطقه طبرسی دوم و طبرسی سوم مشهور است یکی از ملتهب ترین کانونهای تجمع حاشیه نشینی در مشهد و ساخت و ساز های غیرقانونی بوده است.
اغلب دولتها و شهرداریهای بعد از انقلاب نیز به جای بررسی دلایل ریشه ای چنین پدیده ای به برخوردهای قهری پرداخته اند. یکی از از این راههای قهریه مبارزه با ساخت و ساز غیر مجاز در حومه مشهد، تخریب منازل ساخته شده یا ساختمانهای نیمه ساز توسط ماموران شهرداری بوده که همواره در مشهد مسئله آفریده است.
در یکی از روزهای خرداد 71، یکی از این تخریبهای متداول منازل مردم، باعث بلوایی عجیب و قیامی مردمی گردید. گویا در حوالی ساعات ظهر چند نفر از ماموران شهرداری به یک ساختمان ساخته شده ی در ابتدای طبرسی دوم مراجعه و دستوری مبنی بر تخریب آن را نشان می دهند. ساکنین آن که ظاهرا خانمی کهنسال و کودکی بودند (گفته های مردم) مقاومت می کنند و از خانه خارج نمی شوند. ماموران هم به بلدوزرها دستور می دهند که خانه را خراب کنند. (دقیقا به مانند ماجرای تخریب خانه های فلسطینی توسط اسرائیلیها).
خانه تخریب می شود و مردم اندک اندک جمع می شوند. مطالبات قبلی و عقده های فرومانده مردم از ماموران شهرداری در تخریبهای منازل قبلی، باعث می شود که اعتراضها بالا گیرد. مردم عصبانی با ماموران گلاویز می شوند و در دَم، خودرو شهرداری را آتش می زنند. خبر به سرعت در سطح شهر می پیچد. من که آن زمان نوجوانی دبیرستانی بودم و داشتم خودم را برای امتحان فردا، "جغرافی دوم دبیرستان" آماده می کردم، تا خبر سروصدای مردم و تجمع آنها را شنیدم از روی کنجکاویهای کودکانه به محل حادثه رفتم.
بلبشویی شده بود. مثل صحنه های انقلاب بود که در 22 بهمن از تلویزیون پخش می د. یک لحظه گامن کردم که رژیم "جمهوری اسلامی" با این اعتراض بر خواهد افتاد! عده ای علیه دولت و شهرداری شعار می دادند و گروهانی از ماموران کلانتری در مقابل آنها صف کشیده بودند. سرهنگی بلندگو در دستش گرفته بود و مردم را تهدید می کرد که پراکنده شوند. همان لحظات بود که اتوبوسی که از حرم می آمد آتش زده شد. مردم جلوتر رفتند. من هم با جمعیت به جلو رفتم. شلیک هوایی تیر توسط سربازان باعث گرددید که ستون مردم از هم بپاشد و فرار کنند به سمت عقب. به سرعت فرار کردم. در حین فرار احساس کردم که تیری از نزدکی من گذشت. صدا به قدری نزدیک و گوشخراش بودم که لحظه ای گمان بردم که به من اصابت کرده است. تر س باعث شد که بسیار از غائله فاصله بگیرم. مردم در گیرودار با موران آنها را به عقب راندند. شلیک تیرهای هوایی و مستقیم مردم را عصبانی تر کرد. عصبانیت مردمی که هر لحظه تعداشان زیادتری می شد، آنها را به تخریب اموال دولتی و بانکها و کیوسکهای تفلن و، صندوقهای صدقات و ... کشانده بود. مردم در خیابان طبرسی به سمت حرم جلومی رفتند، تخریب می کردند و آتش می زدند. حساس ترین مسئله، اشغال و خلع سلاح کلانتری 4 مشهد در نزدیکی "چهارراه سیلو" بود. دیگر هوا تاریک شده بود و تخریبها گسترده تر. اکثر بانکهای خیابان طبرسی در آتش می سوخت. جمعیت از چهارراه مقدم مشهد به سمت چهارراه زرینه و از آنجا به چهارراه شهدا و میدان شهدا جلو می رفت و آنچیزی که دیده می شد تخریب و آتش و غارت بود. در چهارراه زرینه مشهد، ساختمان کفش ملی آتش گرفته بود و می سوخت. ساختمانی که روز بعد بطور کامل فرو ریخت و تخریب گردید. در چهارره شهدا، فروشگاه سه طبقه آستانقدس توسط عده ای غارت گردید و بعد در آتش سوخت. گویا شرکت تعاونی شهرداری در میدان شهدا هم به همین سرنوشت دچار گردید. ساختمان شهرداری مشهد هم از خشم مردم بی نصیب نماند. آنجا نیز تخریب شده و سوخته بود. مردم و معترضان و سواستفاده کنندگان، از آنجا به سمت خیابان امام خمینی می رفتند جایی که بانک ملی مرکزی مشهد و دادگستری و دارائی خراسان قرار دارد. ... در همین حوالی بود که نیروی انتظامی با کمک نیروهایی که از تهران و شهرستانها آمده بودند موفق گردید جمعیت را مهار کند.
آنشب صدای تیر تا صبح در مشهد می آمد. مشهد داشت ناآرام ترین روز و شب خود پس از انقلاب را پشت سر می گذاشت. تعداد نامعلومی کشته و عده بسیاری نیز بازداشت گردیدند. خیابانها تا چند هفته حالت غیر طبیعی و نظامی داشت و ماموران پلیس با تفنگ و مسلسل در شهر می چرخیدند.
چند ماه بعد که با دوستانم رفته بودم بازی فوتبال در زمینهای طبرسی، هیاتی را دیدیم که می گفتند از تهران و از سوی دفتر خامنه ای برای تحقیق درباره حوادث خردادماه امده اند. آنها از مردم و کسبه محلی پرس و جو می کردند.
حوادث بعدی نشان داد که رژیم کاملا ترسیده است. عبدالله نوری، وزیر کشور در دولت اول هاشمی رفسنجانی، استاندار خراسان، علی (یا حسین) جنتی، پسر همین جنتی که خون ملت را در شیشه کرده، را برکنار نمود. شهردار مشهد، صابری فر، نیز به سرعت خانه نشین شد. طرح تقاطع غیر همسطح در میدان فجر طبرسی ( محل آغاز درگیریها)، که مدتها راکد مانده بود، به جریان افتاد و شهرداری برخی امکانات را به مردم منطقه داد تا از آنها دلجویی کرده باشد. پس از وقایع خرداد 71، شهرداری مشهد با مردم حاشیه شهر، مهربان تر گردید. در و دیوار شهر هنوز هم با این جمله پر شده است: "شهرداری مشهد، در خدمت مردم"!
۱۳۸۸ تیر ۱۲, جمعه
نحوه ساخت الگو برای دیوار نویسی با اسپریهای رنگی
بدون شک زیبایی در امر تبلیغات بسیار تاثیر گذار است. در اینجا یک روش معمول برای دیوار نویسی، که همراه با سرعت و زیبایی بیشتری است آموزش داده می شود:
ووسایل لازم، کاغذ، ماژیک، قیچی، تیغ موکت بری، یک یا چند فیلم رادیولژی مستعمل متناسب با طول و عرض شعار مورد نظر.
روش کار:
1- اگر خط زیبایی ندارید، ابتدا شعار خود را با خطوط نستعلیق یا کتابی در کامپیوتر، با فونت های درشت، نوشته و روی یک یا چند برگ کاغذ پرینت بگیرید.
2- اطراف اضافی نوشته خودرا توسط یک قیچی یا تیغ موکت بری ببرید.
3- نوشته مزبور را روی یک فیلم رادیولوژی مستعمل چسبانده و محدوده آن را با ماژیک رنگی مشخص کنید.
4- حال با تیغ موکت بری " بخش داخلی نوشته" را از فیلم رادیولوژی حذف کنید.
دقت کنید که در حروف بلند "کمر بند ارتباطی" بین دو سمت یک حرف ایجاد کنید تا هنگام قرار دادن روی دیوار حرف از شکل استاندارد خود خارج نشوند. مثلا در وسط حرف "ب کشیده" به عرض دو میلیمتر از فیلم رادیولوژی را نگه میداریم. و از دوسمت آن بقیه سطح فیلم را با تیغ حذف می کنیم.
5- در گام آخر، شابلون تهیه شده را بر روی سطح مورد نظر گذاشته و با اسپری نمودن تدریجی رنگ، کار نوشتن را انجام دهید. رنگ باید در هر مرحله از کار بسیار اندک و جزئی پاشیده شود تا زیادی رنگ، سبب ریزش و بهم ریختگی نوشته شما بویژه در سطوح عمودی نگردد.
اگر کسی از دوستان تصاویری از روند کارش تهیه کرد ممنون می شوم تا برایم بفرستد جهت غنای این نوشته. تر جیحا تصاویری زیر 100 kb.
Zighar2@gmail.com
ووسایل لازم، کاغذ، ماژیک، قیچی، تیغ موکت بری، یک یا چند فیلم رادیولژی مستعمل متناسب با طول و عرض شعار مورد نظر.
روش کار:
1- اگر خط زیبایی ندارید، ابتدا شعار خود را با خطوط نستعلیق یا کتابی در کامپیوتر، با فونت های درشت، نوشته و روی یک یا چند برگ کاغذ پرینت بگیرید.
2- اطراف اضافی نوشته خودرا توسط یک قیچی یا تیغ موکت بری ببرید.
3- نوشته مزبور را روی یک فیلم رادیولوژی مستعمل چسبانده و محدوده آن را با ماژیک رنگی مشخص کنید.
4- حال با تیغ موکت بری " بخش داخلی نوشته" را از فیلم رادیولوژی حذف کنید.
دقت کنید که در حروف بلند "کمر بند ارتباطی" بین دو سمت یک حرف ایجاد کنید تا هنگام قرار دادن روی دیوار حرف از شکل استاندارد خود خارج نشوند. مثلا در وسط حرف "ب کشیده" به عرض دو میلیمتر از فیلم رادیولوژی را نگه میداریم. و از دوسمت آن بقیه سطح فیلم را با تیغ حذف می کنیم.
5- در گام آخر، شابلون تهیه شده را بر روی سطح مورد نظر گذاشته و با اسپری نمودن تدریجی رنگ، کار نوشتن را انجام دهید. رنگ باید در هر مرحله از کار بسیار اندک و جزئی پاشیده شود تا زیادی رنگ، سبب ریزش و بهم ریختگی نوشته شما بویژه در سطوح عمودی نگردد.
اگر کسی از دوستان تصاویری از روند کارش تهیه کرد ممنون می شوم تا برایم بفرستد جهت غنای این نوشته. تر جیحا تصاویری زیر 100 kb.
Zighar2@gmail.com
۱۳۸۸ تیر ۱۰, چهارشنبه
گفت و گوی راديو فردا با علیرضا بهشتی، عضو ستاد میر حسین موسوی
ر روزهای اخیر و پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ۲۲ خرداد، تهدیدها و اتهامهای گوناگونی متوجه میر حسین موسوی، یکی از نامزدهای اصلاح طلب این انتخابات، شده است.تهدید به داشتن سرنوشت مشابه ابوالحسن بنی صدر و احتمال برخورد قضایی از جمله این موارد بوده اند.در همین ارتباط، سلمان ذاکر، یکی از اعضای کمیسیون قضایی مجلس شورای اسلامی، روز سه شنبه اعلام کرد که گروهی از نمایندگان مجلس از آقای موسوی به دادستان کل کشور شکایت کرده اند.این نماینده نزدیک به هواداران محمود احمدی نژاد، میر حسین موسوی را به اقدام علیه امنیت ملی و تشویش اذهان عمومی متهم کرد.در این میان، از دیگر تحولاتی که در فضای سیاسی ایران روی داده، تایید نتیجه انتخابات توسط شورای نگهبان است؛ انتخاباتی که میر حسین موسوی و مهدی کروبی خواستار ابطال نتیجه آن شده بودند.« رادیو فردا» در گفت و گویی با علیرضا بهشتی، عضو شورای راهبردی ستاد میر حسین موسوی، درباره این دو موضوع و همچنین بازداشتهای روزهای اخیر، پرسشهایی را مطرح کرده است.آقای بهشتی در این گفت و گو ضمن ابراز نظر درباره پرسشهای «رادیو فردا» -بر اساس آنچه میگوید- مواضع آقای موسوی را نیز بیان کرده است.رادیو فردا: آقای بهشتی! آقای سلمان ذاکر، عضو کمیسیون قضایی مجلس، گفته است گروهی از نمایندگان مجلس به دادستانی کشور نامهای نوشته و اتهاماتی را متوجه آقای موسوی کردهاند. از جمله این اتهامات انتشار بیانیه، حضور در تجمعات، سکوت و عدم جداسازی خط خود از آنچه آنها «اغتشاشگر» نامیده است، و همچنین دامن زدن به اغتشاشات و معاونت در جرم، اقدام علیه امنیت ملی، اخلال در نظم عمومی و تشویش اذهان عمومی. او گفته است آقای میرحسین موسوی یکی از متهمان اصلی اغتشاشات اخیر است. نظر شما در مورد موارد اتهامی و صحبتهای آقای ذاکر چیست؟علیرضا بهشتی: من مطمئن هستم که هیچ کدام از این اتهامات مبنای حقوقی ندارد و مستدل به ادله محکمه پسند نیست و این حرکت را بیشتر یک حرکت سیاسی برای فشار بر آقای موسوی تلقی میکنم. من آقای ذاکر را نمیشناسم، اما بخشی از نمایندگان مجلس که حامی دولت هستند، خودشان در نتیجه یک نوع انتخابات «مهندسی شده» به مجلس راه پیدا کردهاند. طبیعی است که آنها نسبت به چنین شرایطی در مورد انتخابات دهم ریاست جمهوری حساسیتی ندارند و هر گونه مخالفت با آن را مقابله با نظام تلقی میکنند. در فهم آنها از مردم سالاری دینی، مردم نقش و جایگاه خاصی ندارند. واقعیت این است که مردم از نمایندگان مجلس توقع دارند که برای طرح عدم کفایت ریاست جمهور اقدام کنند، تا با خواستههای اکثریت مردم همسویی داشته باشد. چنین اتهاماتی پیش از این هم به نوعی از سوی برخی نمایندگان جریان اصولگرا و یا طرفداران آقای احمدی نژاد مطرح میشد و حتی کار به آن جا رسید که میرحسین موسوی را مشابه ابوالحسن بنی صدر دانستند. ارزیابی شما از این گونه فشارهای سیاسی – روانی چیست و فکر میکنید آقای موسوی نسبت به این فشارها و تهدیدها چه واکنشی نشان خواهد داد؟در وهله اول، مهمترین موضوع، آگاهی مردم نسبت به وضعیت موجود است. تمام دستگاههای تبلیغاتی که در دست دولت است، از جمله صدا و سیما، روزنامهها، سایتها و کسانی که در قالب نمایندگی مجلس یا مقامهای دیگر به نفع دولت جو سازی تبلیغاتی میکنند تا آقای موسوی را اغتشاشگر معرفی کنند، باید بدانند این گونه تبلیغات در اذهان عمومی مردم جایگاهی ندارد و مردم این چیزها را به خوبی میفهمند.در تماسهای مختلف با مردم و با حضور در میان تجمعات مردم، به راحتی متوجه میشویم این گونه تبلیغات دیگر تاثیری که شاید چند سال قبل داشت، ندارد. آگاهی مردم به شدت بالا رفته و رفتار مدنی مردم شیوه کاملا متفاوتی را نشان میدهد.از سوی دیگر، بیانیههای آقای موسوی در این زمینه کاملا روشن و شفاف است. من این را بیشتر در جهت افزایش فشار بر ایشان میبینم، ولی این فشارها هیچ تاثیری بر شیوه آقای موسوی برای استیفای حقوق به سرقت رفته مردم به وجود نخواهد آورد.نظر آقای موسوی در مورد تایید نتیجه انتخابات ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان چیست؟همان طور که آقای موسوی در بیانیه خود مطرح کرده، مشکل اساسی این است که متاسفانه بخش قابل توجهی از اعضای شورای نگهبان بر خلاف قانون اساسی و قانون انتخابات، بیطرفی را نقض کردند و چون خودشان نقض کننده قانون بودند، پس صلاحیت لازم را برای رسیدگی و حکمیت در یک امر ملی را ندارند. بخش قابل توجهی از فقها و برخی از حقوقدانان شورای نگهبان که سمت اجرایی دارند و درهیئت دولت و معاونت ریاست جمهوری فعالیت میکنند، نمیتوانند بی طرف باشند.آقای مهندس موسوی تقاضا کرده بود یک شورای حکمیت که ظرفیتهای لازم را داشته باشد، شکل بگیرد؛ شورای حکمیتی که مورد تایید مراجع تقلید هم باشد. چون هنوز نوعی اعتماد بین مردم و مراجع تقلید وجود دارد و آنها میتوانند نقش خوبی را در این زمینه ایفا کنند. بنابراین هیئت رسیدگی و شورای حکمیت باید تغییر میکرد. تایید انتخابات توسط شورای نگهبان اصلا غیرمنتظره نبود و ما میدانستیم شمارش آرای برخی از صندوقها مشکلی را حل نخواهد کرد و فقط یک نوع مشروعیت بخشی برای تصمیم شورای نگهبان مبنی بر تایید انتخابات به شمار میرود. به نظر میرسد آقای موسوی تحت فشار زیادی قرار دارد و البته شما اشاره کردید که ایشان روش خود را ادامه خواهند داد. روند اعتراضات آقای موسوی در چه چارچوبی میگنجد؟وقتی این دولت از طریق یک تقلب و تخلف وسیع انتخاباتی به قدرت میرسد، میزان مقبولیت و مشروعیت آن کاملا زیر سؤال است و به نظر میرسد اکثریت مردم به هیچ عنوان نمیتوانند این دولت را به عنوان دولت خودشان بپذیرند. البته به این معنا نیست که آقای موسوی قصد خروج از نظام یا مقابله با کل نظام جمهوری اسلامی داشته باشد. راه، راه دشواری است و بیشتر، طرف مقابل این دشواری را به وجود آورده، چون نمیخواهد از طریق قانونی به تغییر قوه مجریه تن در دهد.طبیعی است که وقتی به چنین تقلب گستردهای انجام میشود و راههای قانونی برای اعتراض هم در دست دولت یا نهادهای طرفدار دولت قرار دارد، استیفای حقوق کار دشواری خواهد بود.اما راههای قضایی هنوز بسته نشده است و راههای دیگری برای نشان دادن اعتراض به صورت مسالمت آمیز و مستمر هم توسط خود مردم ابداع میشود که بسیار جالب است و رفتار کاملا مدنی و مسالمت آمیز مردم را نشان میدهد. مردم هرگز به سوی مقابله با کل نظام گام برنداشتهاند و این مسئله قابل تقدیر است. همچنین پیگیریهای آقای موسوی به عنوان امین اکثریت آرا باید ادامه یابد، چون این آرا متعلق به خود آقای موسوی نیست که بتواند به عنوان یک حق شخصی از آن بگذرد. این آرا متعلق به همه کسانی است که رأی داده اند و بر اساس محاسبات ما، چیزی بین ۱۰ تا ۱۱ میلیون رأی تقلب صورت گرفته است. ما یقین داریم آقای موسوی اکثریت آرا را به دست آورده، پس اکثریت مردم ایران حق دارند برای استیفای خود همچنان اقدام کنند. البته این اقدامات باید به صورتی باشد که بهانه دست هیچ کس ندهد، نه افراد داخلی که میخواهند این اعتراضات را سرکوب کنند و به مردم صدمه بزنند، نه بهانه دست کسانی بدهد که فکر میکنند تنها راه ممکن، براندازی کل نظام جمهوری اسلامی است. شما به اعتراضات مسالمت آمیز و مدنی مردم اشاره کردید، اما در تبلیغات طرف مقابل سعی میشود آقای موسوی خشونتطلب نشان داده شود. از سوی آنان، این اعتراضات مسالمت آمیز به صورت اقدامات خشونت بار مطرح میشود که مثلا تعداد زیادی از بسیجیان کتک خوردهاند و درعین حال گفته میشود میشود مردمی که مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند، توسط کسانی بوده که در ظاهر لباس بسیج یا نیروی انتظامی را پوشیدهاند. در مورد این مسئله چه نظری دارید؟نکته بسیار جالبی را مطرح کردید، چون از زمانی که این خبر را شنیدم، در ذهنم مانده است. موضوعی که اینها مطرح کردند، خیلی جالب است، یعنی هر کسی ممکن است لباس بسیج بپوشد.این مسئله، دو حالت بیشتر ندارد؛ حالت اول این که این حرف هم مانند خیلی حرفهای دیگر دروغ است. در این صورت، کسانی که این نیروها را برای سرکوب مردم به کار میبرند، باید پاسخگو باشند. متاسفانه اینها در یک سلسله بی پایان دروغپردازی افتادهاند و آدم دروغگو برای ترمیم هر دروغی به دروغ دیگری متوسل میشود.حالت دوم این که این مطلب راست است که در این صورت، سؤالات بسیار مهمتری مطرح میشود. اگر به راحتی هر کسی میتواند وارد این سازمان شود یا این لباس را بپوشد، باید سوال کرد چطور مسایل مهمی مانند انتخابات را به سازمانی که این درجه از اطمینان متوجه آن است، واگذار شده؟ این خطایی بسیار بزرگ و نابخشودنی است. البته درست بودن یا نبودن مسئله جای شک و تردید است. حالا فرض کنید من بخواهم خودم را به عنوان یک بسیجی جا بزنم. هر چند که من در دوران دفاع مقدس مدتی جزو نیروی بسیج بودم، خدمت کردم و پشیمان هم نیستم، اما فرض کنید درحال حاضر بخواهم خودم را به عنوان بسیجی جا بزنم. تجهیزات را از کجا میتوانم بیاورم؟ تجهیزات ضد شورشی که دراختیار اینها قرار دارد، در فروشگاهها که به فروش نمیرسد، پس اینها باید از یک جایی به من داده شود.به نظر من، طرح این گونه مسایل مشکلی را حل نمیکند، بلکه بندهایی است که روز به روز دست و پای نظام تبلیغاتی آقایان را بیشتر درهم میپیچد. با توجه به اتهاماتی که به آقای موسوی وارد شده است، اگر پرونده قضایی تشکیل شود و ایشان محکوم شوند، چه عکس العملی نشان خواهند داد؟من فکر نمیکنم از نظر حقوقی کار به آنجا برسد و هنوز در نظام این مقدار حرمت نگاه داشته میشود. بخشهایی از این نظام هنوز نقش معتدلی دارند و عاقلانه و باتدبیر رفتار میکنند و بعید میدانم کار به چنین جایی کشیده شود.این مسئله بیشتر برای ایجاد فشار بر آقای موسوی از طرف گروههای تندروی طرفدار دولت است. اینها معتقد هستند برای حل مسئله باید برخی از سران منتقد نظام که در چهارچوب نظام فعالیت میکنند را مثلا اعدام کنیم. این نگاه تندروانه همیشه وجود داشته و مورد قبول مدیریت کلان نظام نبوده است.ولی اگر به فرض هم چنین مسئلهای پیش بیاید، باید یک هزینه اجتماعی بسیار سنگینی پرداخته شود تا افرادی بتوانند وضعیت را به چنین جایی بکشانند.فکر میکنم در سطوح مختلف نظام نسبت به نیروی مردم، باورها و ظرفیتهای مردم یک دیدگاه نسبتا واقعبینانه وجود دارد.همان طور که میدانید، شمار نامعلومی طی روزهای اخیر بازداشت شده اند که برخی از آنها فعالان مدنی، سیاسی و روزنامه نگار بودند که حتی برخی از آنها دارای سمت در دولتهای مختلف جمهوری اسلامی بودهاند. در حال حاضر، اتهام آنها مشخص نیست و بیشتر خانوادهها از سرنوشت وابستگان خود در زندان اطلاعی ندارند. شما این بازداشتها و احتمالا اعترافاتی را که در برخی از روزنامههای وابسته به جریان اصولگرا مطرح میشود، چگونه ارزیابی میکنید؟این بازداشتها را از چند جهت میتوان تحلیل کرد؛ برخی میخواهند این فرصت را مغتنم بشمارند و به یکسری تسویه حسابهای دیرینه بپردازند و این طرح را از ابتدای جریان انتخابات در ذهن داشتند و در محافل خود مطرح کردند. اما واقعیت این است که همه چیز مطابق برنامه ریزیهای محفلی پیش نمیرود و نیروهای دیگری هم در اجتماع وجود دارند که خیلی از این نقشهها را ناکام میگذارند. نکته دوم این است که علاوه بر فعالان مدنی و روزنامه نگاران، تعداد زیادی از جوانان و فعالان را داریم که بازداشت شده اند که هیچ جرمی به جز فعالیت درستاد آقای موسوی نداشتند.من باید روی این مسئله تاکید کنم که بازداشتها فقط به عدهای افراد شناخته شده منحصر نمیشود، بلکه گزارشهای فراوان از سراسر کشور میرسد که جوانان، دانشجویان و فعالان زیادی در تهران و شهرستانها بدون این که جرمی مرتکب شده باشند، احضار و یا بازداشت شده اند و جایشان معلوم نیست.البته ما پیگیریهای لازم را انجام میدهیم، هر چند که بسیاری از این پیگیریها موفقیت آمیز نیست. با این حال، وظیفه ما این است که در مورد این مسئله اقدام کنیم.درهمین جا از خانوادههای این افراد تشکر میکنم که صبورانه و با تحمل همه مشکلات در این راه باقی ماندند و بسیاری از آنها با ما تماس میگیرند و به ما دلداری هم میدهند و میگویند جوان ما وقتی وارد این راه شدند، باید دشواریها را هم میدانستند. من فکر میکنم بخش اعظم این نیروها بعد از اعلام تایید شورای نگهبان و طی روزهای آینده به تدریج آزاد شوند.
بیانیه شماره 9 مهندس میرحسین موسوی، پس از تایید نتایج انتخابات ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان
قلم - بیانیه شماره 9 مهندس میرحسین موسوی در مورد اعلام تایید نتایج انتخابات ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان لحظاتی پیش صادر شد. به گزارش قلم نیوز متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
هموطنان عزیز
همانگونه که انتظار میرفت شورای نگهبان، پس از نمایشهایی که توجه هیچکس را جلب نکرد، و با چشم بستن بر روی انبوه تقلبها و تخلفهای صورت گرفته، سرانجام نتایج دهمین دورة انتخابات ریاست جمهوری را تایید کرد. جشنوارهای که تجدید حیات ملت ما را مژده میداد با تقلب و تخلف از عهدهای اسلام و انقلاب با ناگوارترین صحنهها به پایان رسید؛ با حمله به خوابگاه دانشجویان، با خونهای ریخته شده، جوانان کتک خورده و مورد اهانت قرار گرفته، صدا و سیمای از انظار جامعه افتاده، قلمهای شکسته، روزنامههای بسته، با فضای امنیتی کودتاگونه و بیاعتمادی تلخ و گستردة مردم نسبت به نتایج اعلام شده برای انتخابات و دولت ناشی از آن. به زودی گرمای حادثه فرو مینشیند و دستاندرکاران این ماجرا با صورتحساب بلندبالای اشتباهات خود روبرو میشوند. آیا آنان از تحمیل آنچه روی داد سود بردند؟
از این پس ما دولتی خواهیم داشت که از نظر ارتباط با ملت در ناگوارترین شرایط به سر میبرد و اکثریتی از جامعه، که اینجانب نیز یکی از آنان هستم، مشروعیت سیاسی آن را نمیپذیرد. دولتی با پشتوانههای ضعیف مردمی و اخلاقی که از او انتظاری جز بیتدبیری، قانونگریزی، عدم شفافیت، تخریب ساختارهای تصمیمگیری و تدوام سیاستهای ویرانگر اقتصادی نداریم، و بیم آن میرود که بر اثر ضعفهای بیشمار ذاتی و عارضیاش در ورطه امتیاز دادن به بیگانگان بیفتد. این چیزی نیست که ما از آن خرسند باشیم، بلکه از آن به شدت واهمه داریم.
خطر در پیش است. نظامی که به مدت سیسال به اعتماد مردم متکی بود نمیتواند یک شبه قوای امنیتی را جایگزین این نقطه اتکا کند. این اعتماد لطمات جدی دیده است؛ اگر انکار این واقعیت سودی میرساند، ما نیز با منکران آن همصدا میشدیم، از بس که خطر عظیم است. اگر آنچه انکارش میکنیم واقعا صحت ندارد، چرا به دیگران اجازه اجتماع نمیدهیم تا معلوم شود که چقدر اندکند.
باید باز گردیم، هنوز دیر نشده است. هنوز میتوان اطمینان آسیب دیدة مردم را بازسازی کرد؛ امنیت نظام ما در گرو چنین کاری است. فرزندان انقلاب را از زندانها آزاد کنید. حبس آنان جز تغذیه غریزه فرافکنی در وجود خود شما فایدهای ندارد. مردم چگونه میتوانند به حکومتی اعتماد کنند که دوستان و همکاران و فرزندانش را به صرف توهم در بند میکند؟ چیره کردن فضای امنیتی بر جامعه جز صدمه زدن به عواطف ملت نسبت به نظام اثری نمیگذارد. مطبوعات آزاد مجاری تنفسی یک جامعه سالمند؛ برای ترمیم اعتماد مردم این مجاری را مسدود نکنید.
باید به اسلام باز گردیم، اسلام ناب محمدی که تحجر را بر نمیتابد و تا قیام قیامت برای معضلات جدید بشریت پاسخهای بکر و نو دارد. به اسلامی باز گردیم که ما را به امانت و راستی فرا خوانده است.
به صداقت بازگردیم. چگونه از مردم میخواهیم ایمانهای مذهبیشان را سرمایه اعتماد به ما قرار دهند در حالی که صراحتا به آنان دروغ گفته میشود؟
به خرد بازگردیم. کشوری به عظمت ایران را، با آرمانهایی به بزرگی اهداف انقلاب اسلامی و با دشمنانی به آن سرسختی و کینهتوزی که میشناسیم با دور ریختن سی سال تجربه مدیریتی و انکار ضرورت برنامهریزی و تصمیمات خلقالساعه فردی اداره نمیتوان کرد.
به قانون بازگردیم؛ به قانون اساسی، این بزرگترین میثاق ملت. به قوانینی که خود وضع کردهایم پایبند بمانیم و آنها را اجرا کنیم. بدون این کار سنگ روی سنگ بند نخواهد ماند.
مردم به حکومتی اعتماد میکنند که آنان را محرم بداند. چرا باید مهمترین مسائل مملکت از مردم پنهان باشد؟ محرم دانستن ملت و شفافیت اطلاعات اولین قدم در راه مبارزه با فساد است، حال آن که مردم ما حتی به اندازه خواندن خبرهای چند روزنامه محرم دانسته نمیشوند.
به مردم بازگردیم. چرا هر گره سهلی را با دندانهای امنیتی باز میکنیم؟ چرا به کوچکترین بهانه، هرکسی را از دایره خودیهایمان دور میکنیم؟ این یکی بیش از اندازه جوان است، آن یکی بیش از اندازه هنرمند است، آن یکی روشنفکر است، این یکی با ما اختلاف سلیقه دارد، آن یکی دانشجوست، این یکی از کار ما ایراد میگیرد، آن یکی به گروه ما تعلق ندارد، این یکی قدش بلند است، آن یکی خیلی شیکپوش است. آنقدر از دور خود میرانیم تا این که تنها میمانیم. این شیوه انقلاب اسلامی نیست، و شیوه اسلامی نیست که آغوشش را به روی همه باز میکند و به صرف شهادت زبانی، انسانها را در دایرۀ خود میآورد.
چرا باید پس از یک انتخابات سرنوشتساز در معرض چنین خطراتی باشیم، حال آن که انقلاب و نظام ما در آستانة تحصیل بزرگترین دستاوردها بود؟
مردم!
ما راهی دور و در نگاه نخست غیرقابل عبور را در چند ماه کوتاه پشت سر گذاشته بودیم. ما با هم این فاصله را آمدیم؛ از فضایی که به گرد دروغ و تردید و به غبار رمیدنهای گروهی، طبقاتی، خانوادگی و بیننسلی آلوده شده بود، از دورانی که نطفه ناامیدی شروع به رشد کرده بود، زمانی که فاصله مردم از نظامشان روز به روز بیشتر میشد، تا با هم مقدمات انتخابات را به جریانی طولانی از یک تجدید حیات ملی تبدیل کنیم؛ فضایی پر از آشتی، شادی، آگاهی و نشاط، عرصهای که در آن دوستداران نامزدها در حالی که خنده از لبانشان رخت بر نمیبست میتوانستند با یکدیگر به بحث درباره آینده بنشینند و آن آزادی فرزانه که انقلاب ما وعدهاش را داده بود تجربه کنند. فضایی که در آن کسی خود را شهروند درجه دوم و غیرخودی با انقلاب و نظام اسلامی نبیند، و کرد و لر و عرب و بلوچ و ترک و هر قوم دیگر و پیر و جوان و میانسال و هر قشر دیگر و هر صنف دیگر و هر سلیقۀ دیگر که تا چند ماه پیش خود را بیگانة با سرنوشت کشور میدید همچون عهد نخست جمهوری اسلامی، خویشتن را از نو در دایره صاحبان انقلاب بیابد.
ما با هم آمدیم تا با تجسس در احوال شخصی مردم مخالفت کنیم و از نفرتپراکنی و پروندهسازی بیزاری بجوییم. با هم آمدیم تا حاکمیت عقل و عشق را توامان داشته باشیم. همۀ ما به چهرۀ رحمانی اسلام رو کردیم و در این رویکرد میراث تمدنی ایران عزیز و بزرگ را تجدید شده دیدیم، تا آنجا که در مساجد شعار ایران، ایران! را با طنینی که هنوز در تکبیرهای شبانۀ شما شنیده میشود سر دادیم و کسی احساس نکرد که ایران جدای از انقلاب و یا جدای از اسلام است، بلکه اسلام و ایران و انقلاب از تحجر و کهنگی و تعصب و خارجیگری جداست. اسلامی که در ورای تمایزات عقیدتی و طبقاتی و قومی و جنسیتی کرامت انسانها را ارج مینهد و اصل میداند. اسلامی که شوینده هر نوع نابرابری در مقابل قانون و پرچمدار تکریم حقوق شهروندی است.
مردم!
علیرغم آنچه روی داد، ما در این چند ماه آرزوهای بلند و کوششهای خالصانۀ خود را نباختیم. ما در این میانه مستورهای از تحقق آرمانهایمان را یافتیم و دیدیم که آنچه به دنبال آنیم چقدر خواستنی است و چه نسبت نزدیکی با حقیقت اسلام و انقلاب و هویت ملی ما دارد. این دستاوردی است که هیچکس نمیتواند آن را از ما بستاند. ما با هم سرمایهای اندوختهایم که پشتوانه و بستر حرکتهای آتی ما و فرزندانمان خواهد بود و این خط سبز جوشیده از فطرتهای مردم و واقعیتهای تاریخی کشور و انقلاب همچنان در طول سالها ادامه خواهد یافت تا به مقصد نهایی خود برسد. ما برای حفظ این دستاورد بزرگ همچنان ایستادگی خواهیم کرد.
تمامی تلاشهایی که این روزها در مخالفت با شما صورت میگیرد برای آن است که از ثمربخش بودن اعتراضات قانونی خود ناامید شوید، زیرا تا ما ناامید نشویم این دولت از اعتبار واقعی برخوردار نخواهد شد. امید به آینده رساترین اعتراض ماست. به سابقه دیرینه این سرزمین نگاه کنید. در زندگانی ما مردم که از کهنترین تمدنها زاده شدهایم، فراز کنونی جزئی از یک تاریخ طولانی است. ما در جادهای به درازای تاریخ همه بشریت قدم میزنیم. در این جاده چه بسیار ملتها که منقرض شدند و جز داستانی از آنان باقی نماند. آن چیزی که ملت ما را به خلاف آنان و علیرغم سختترین رویدادها زنده نگه داشت امید بود، زیرا آفت این راهپیمایی هزاران ساله ناامیدی است. مردم ما میتوانستند با بدبینی و ناامیدی حوادثی شبیه به آنچه را که در جریان انتخابات گذشته با آن روبرو شدیم پیشبینی کنند و به صحنه نیایند. آیا آنان اشتباه کردند که به این پیشبینیها اعتنا نکردند؟ نه! آنان به مقتضای روح امیدی که هسته درونی هویت ملی ما را شکل داده و ما را در طول هزارهها زنده نگه داشته است چنین کردند. بهویژه با جوانان میگویم که اگر میخواهید ایرانی باقی بمانید از شعله امید در سینههای خود محافظت کنید، زیرا امید بذر هویت ماست؛ بذری که با نخستین باران شروع به روییدن میکند و جان هرکسی را که هنوز ایرانی باقیمانده است، در هر کجای جهان که بیتوته کرده باشد به اهتزاز در میآورد، تا از نو خود را در سرنوشت این خاک شریک بداند.
امیدی که هویت ما را شکل داده است معطوف به چه چیز است؟ قطعا معطوف به امور غیر واقعی و خرافههای واهی نیست، و الا نمیتوانست ملتی را برای هزاران سال زنده نگه دارد. بلکه این امید معطوف به لطف و فضل الهی است. اگر علاقه به این هویت تاریخی کمترین فاصلهای با اسلام ندارد، به این خاطر است. ما آمده بودیم این علاقه را احیا کنیم. از این هویت خود فاصله نگیریم. شما وظیفه خویش را به درستی انجام دادهاید و غیر ممکن است که لطف خداوند مردمی را که با نیتهای پاک ادای وظیفه میکنند تنها بگذارد.
امید به صرف گفتن و شنیدن شکل نمیگیرد و تنها زمانی در ما تحکیم میشود که دستانمان در جهت آرزوهایی که داشتیم در کار باشد. دستانمان را به سوی یکدیگر دراز کنیم و خانههایمان را قبله قرار دهیم. واجعلوا بیوتکم قبله. به خودتان و دوستان همفکرتان برگردید و این بار هر شهروند محوری باشد برای یک فعالیت مفید سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و منتظرتشویق و کمک دولتی که وجاهت خود را از دست داده است نباشد.
مسئولیت تاریخی ماست که به اعتراض خود ادامه دهیم و از تلاش برای استیفای حقوق مردم دست بر نداریم. مسئولیت دینی ماست که نگذاریم انقلاب و نظام به آنچه اسلام نمیپسندد استحاله بیابد. مسئولیت انقلابی ماست که اجازه ندهیم حاصل خون صدها هزار شهید به یک دولت امنیتی تنزل پیدا کند و مستهلک شود. لیکن برای آن که این اعتراض به نتیجهای دلخواه برسد باید چند اصل مهم را رعایت کنیم:
- نظام و انقلاب اسلامی میراث و میوه مبارزات تاریخی دویست ساله شما با استبداد و عقبماندگی است. جمهوری اسلامی نظامیاست که اگر بر اساس عهد نخستین و نسخه اصیلش به اجرا درآید تمامی خواستههای ما را در بر میگیرد. مبادا کسی فریب شعارهای ساختارشکنانه را بخورد. اینجانب قویا با چنین وسوسهای مخالفم و اعتقاد دارم قانون اساسی ما همچنان دارای ظرفیتهای ارزشمند تحقق نایافتهای است که باید با فعالیت همه نخبگان روحانی و دانشگاهی و اندیشمندان کشور اجرای آنها به صورت مطالبهای ملی درآید.
به یاد آوریم که ملت ما در انقلاب اسلامی به دلیل عدم انعطاف در قبال خواستههای به حقش، که از زبان امام راحل بیان میشد، مجبور به ساختارشکنی گردید. به همه نهادهای تصمیمگیر در نظام توصیه میکنم که چون شورای نگهبان عمل نکنند و مجاری را برای اصلاح اشتباهات باز بگذارند، زیرا که بسته شدن این راه، تهدید ساختارشکنی را به عنوان تنها بدیل مطرح خواهد کرد، و این بدیلی است که همة ما هزینه سنگین آن را میدانیم و قاطعانه با آن مخالفیم. همچنین تاکید میکنم که تعلل در محقق ساختن آرمانهایی چون قانونگرایی، عدالت، آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، و به ویژه اصول معطل مانده قانون اساسی مشروعیتسوز است.
- اسلام آن پوستین وارونهای نیست که برخی مخالفان شما پوشیدهاند. شیوه آنها این است که هر چیز مقدس و مبارکی را به نفع سلیقه خود مصادره کنند، تا جایی که حتی اگر بتوانند شال سبز شما را هم میستانند. اسلام راستین نسبتی با ظاهرسازیها و کجاندیشیهای آنان ندارد، بلکه مکتبی رهائیبخش است که اگر به حقیقت و نورانیت آن برسیم دوای تمامی دردهای شخصی و اجتماعی ماست.
- ماجرای ما، هر چقدر تلخ، یک اختلاف خانوادگی است که اگر خامی کنیم و بیگانگان را در آن دخالت دهیم به زودی پشیمان خواهیم شد.
- در اعتراض و حرکت اصلاحی و اصولی ما هیچکس نباید صدمه ببیند. ما زمانی در تلاش خود موفق خواهیم بود که ابتکارهای ما برای احقاق حقوقمان تا آن حد اندیشیده شده، کارآمد و در چارچوب قانون باشد که حتی کودکان خردسال و زنان باردار بتوانند در آن شرکت کنند.
- ما در برههای و گریوهای از تاریخ کشور خود قرار داریم که راهحل بسیاری از مشکلات ما قانون است. درست است! قانون همیشه بیعیب نیست. درست است! قانون عرفی قراردادی اجتماعی است و به مانند هر عهد و پیمانی که انسانها با هم میبندند رعایت آن تنها تا زمانی الزامی است که طرف مقابل نیز به آن پایبند باشد. درست است! مخالف شما قانون اساسی را زیر پا میگذارد، به خلاف نص این میثاق ملی شما را از حق برگزاری اجتماعات محروم میکند، بلکه حتی اگر به نشانه اعتراض پارچهای سبز به دستتان ببندید به رغم اصول متعدد قانون اساسی و قوانین بیشمار عادی، خود آن کسی که مسئول حفظ امنیت است شما را مورد ضرب و شتم قرار میدهد. درست است! متقلبان و دروغگویان تنها به نیت تحمیل منویاتشان در پشت نام قانون سنگر گرفتهاند. لیکن تلاشی که ما وارد آن شدهایم یک مشاجره و تلافیجویی نیست. ما را عصبانیت یا جاهطلبی یا خودپسندی برنیانگیخته است، بلکه حرکت ما اقدامی برای اصلاح و تامین بهروزی کشور است. برای رسیدن به چنین هدفی جا دارد که ما حتی به جسد قانون احترام بگذاریم، زیرا میدانیم که در فردای نزدیک، زمانی که کوششمان به ثمر میرسد، نخستین اصلی که باید آن را نهادینه کنیم پایبندی به قانون است. این شالودهای است که امروز صبورانه میریزیم تا بر رویش بنای رفیع فردایمان را استوار کنیم.
- سرانجام وحدت. همه شما را به برادری دعوت میکنم. پیروزی ما در گرو معاضدت و پیوند با یکدیگر است، و در این یکدیگر تمایزی میان ما و مردمی که به دیگران رای دادهاند نیست. حتی آنانی که اینک رو در روی ما به خشونت متوسل میشوند در اخوت ما شریکند، زیرا ما به دنبال آیندهای هستیم که در آن همان کسی که خواهر و برادرمان را در خیابانها کتک زده است، سعادتمندتر، معنویتر، سالمتر و زیباتر از امروز زندگی کند. رنگ سبزی که ما به عنوان نماد خود انتخاب کردهایم یک معنایش هم این است؛ رنگ سبزی که ما را به اهلبیت نور، اهل بیت راستی، اهلبیت خرد، اهل بیت کرامت و فضیلت پیوند میدهد.
شاید بگویید که با این همه قید و بند دیگر فرجهای برای بیان اعتراض باقی نمانده است. این گمان خامی است که مخالفان سطحیاندیش و افراطی شما در سر دارند. الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. کسانی که در راه خدا میکوشند خداوند آنان را به راههای خود هدایت میکند. به عنوان نمونههایی از این هدایت به یاد آورید که خداوند چگونه آرامش را بر اجتماعات بیکرانةتان مستولی میکرد و یا در خلال آنها ظرفیتهای ذهنی مردم به چه شعارهای نغزی رهنمون میشد. همان خلاقیت همچنان قادر است که با توجه به تمامی این اصول راهکارهایی بکر و موثر پیشپای ما قرار دهد، میدانهای گستردهای برای عمل در مقابل ما بگشاید و تجربیات جدیدی برای آزادیخواهان جهان اندوخته کند.
در ابتدا هدف همه ما از شرکت در انتخابات آن بود که عقلانیت دینی به فضای مدیریت کشور بازگردد، لیکن در میانه مسیر به اهدافی بسیار بلندتر هدایت شدیم. ما در این بین میخواستیم ارکان ذیربط نظام به یاد آورند که در ورای تمامی آنان و ما فوقشان میزانی به نام رای و عزم مردم وجود دارد که آنها نه حق دارند و نه میتوانند آن را نادیده بگیرند. امروز خواست عمومی برای سازوکاری کارآمد جهت انتخابات که در آن اطمینان ملی حاصل شود و دروغ، تقلب و تزویر جایی نداشته باشد، به یک مطالبه انکار ناپذیر مردمی تبدیل شده است. در هر قدمی در آینده تجربه تلخ و مشروعیتزدای جریانات اخیر باید پیشاروی ملت باشد و نباید هیچ فرصتی برای روشنتر شدن ابعاد این دروغ و تقلب بزرگ و پیآمدهای تلخ آن از دست برود.
در ایامی که گذشت شخصیتها و گروههایی به سراغ اینجانب آمدند و خواستار گذشت من از آنچه گذشت شدند. شاید توجه نمیشد که اینجانب از همان ابتدا از حق شخصی خود گذشته بودم، اما مسئلة انتخابات مسئلة شخصی من نبود و نیست. من نمی توانم بر سر حقوق و آرای پایمال شدة مردم معامله یا مصالحه کنم. مسئله جمهوریت و حتی اسلامیت نظام ماست. اگر در این نقطه ایستادگی نکنیم، دیگر تضمینی نداریم که در آینده با حوادث تلخی نظیر آنچه در انتخابات کنونی گذشت روبرو نباشیم.
گروهی از نخبگان بر سر آنند که گرد هم آیند و با تشکیل جمعیتی قانونی صیانت از حقوق و آرای پایمال شده مردم در انتخابات گذشته را از طریق انتشار مدارک و اسناد تقلبها و تخلفهای انجام گرفته و نیز رجوع به محاکم قضایی پیگیری کنند و نتایج آن را مستمرا به اطلاع عموم مردم برسانند. اینجانب نیز به این جمع میپیوندم. این گروه اجرای اصول معطل مانده قانون اساسی را در دستور کار خود خواهد داشت و علاوه بر آن در این مرحله مطالبات زیر را دنبال خواهد کرد:
- توقف برخوردهای امنیتی، فوق امنیتی و نظامی با مسائل انتخاباتی و بازگشت کشور به فضای طبیعی سیاسی
- اصلاح قانون انتخابات به نحوی که امکان تکرار تقلبات گسترده را از بین ببرد و بیطرفی نهادهای مجری و ناظر را تضمین کند
- رعایت اصل 27 قانون اساسی در مورد آزادی تجمعات
- آزادی مطبوعات و رفع توقیف از آنها
- فعالیت مجدد سایتهای خبری مستقل
- ممنوعیت مداخلات غیرقانونی دولت در فضای ارتباطی، نظیر اینترنت، پیامهای کوتاه، و جلوگیری از قطع ارتباطات تلفنی و شنود مکالمات مردم و هر گونه تجسس دیگر
- توقف برخوردهای یکجانبه، افترا، دروغپردازی و اهانت در رسانه رسمی کشور
- برخورداری از کانالهای مستقل تلویزیونی در خارج و داخل کشور
- صدور مجوز برای تشکیل جمعیتهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی
- آزادی همه دستگیرشدگان سیاسی، ابطال پروندهسازیهای جعلی امنیتی و دخالت ندادن پروندههای جاری در برخورداری آنها از حقوق اجتماعی
در انتها به همه مردم شریف کشورمان، چه آنها که به اینجانب رای دادند و چه آنهایی که به اینجانب رای ندادند، به ویژه کسانی که در حوادث ناگوار هفتههای اخیر صدمه دیدند درود میفرستم. همچنین مقام شهیدانی را که به جرم حقخواهی و آزادیطلبی در خون خود غلطیدند ارج مینهم و از خداوند بزرگ برای خانوادههای عزیز آنان طلب صبر و اجر دارم.
میر حسین موسوی
10/4/88
بسم الله الرحمن الرحیم
هموطنان عزیز
همانگونه که انتظار میرفت شورای نگهبان، پس از نمایشهایی که توجه هیچکس را جلب نکرد، و با چشم بستن بر روی انبوه تقلبها و تخلفهای صورت گرفته، سرانجام نتایج دهمین دورة انتخابات ریاست جمهوری را تایید کرد. جشنوارهای که تجدید حیات ملت ما را مژده میداد با تقلب و تخلف از عهدهای اسلام و انقلاب با ناگوارترین صحنهها به پایان رسید؛ با حمله به خوابگاه دانشجویان، با خونهای ریخته شده، جوانان کتک خورده و مورد اهانت قرار گرفته، صدا و سیمای از انظار جامعه افتاده، قلمهای شکسته، روزنامههای بسته، با فضای امنیتی کودتاگونه و بیاعتمادی تلخ و گستردة مردم نسبت به نتایج اعلام شده برای انتخابات و دولت ناشی از آن. به زودی گرمای حادثه فرو مینشیند و دستاندرکاران این ماجرا با صورتحساب بلندبالای اشتباهات خود روبرو میشوند. آیا آنان از تحمیل آنچه روی داد سود بردند؟
از این پس ما دولتی خواهیم داشت که از نظر ارتباط با ملت در ناگوارترین شرایط به سر میبرد و اکثریتی از جامعه، که اینجانب نیز یکی از آنان هستم، مشروعیت سیاسی آن را نمیپذیرد. دولتی با پشتوانههای ضعیف مردمی و اخلاقی که از او انتظاری جز بیتدبیری، قانونگریزی، عدم شفافیت، تخریب ساختارهای تصمیمگیری و تدوام سیاستهای ویرانگر اقتصادی نداریم، و بیم آن میرود که بر اثر ضعفهای بیشمار ذاتی و عارضیاش در ورطه امتیاز دادن به بیگانگان بیفتد. این چیزی نیست که ما از آن خرسند باشیم، بلکه از آن به شدت واهمه داریم.
خطر در پیش است. نظامی که به مدت سیسال به اعتماد مردم متکی بود نمیتواند یک شبه قوای امنیتی را جایگزین این نقطه اتکا کند. این اعتماد لطمات جدی دیده است؛ اگر انکار این واقعیت سودی میرساند، ما نیز با منکران آن همصدا میشدیم، از بس که خطر عظیم است. اگر آنچه انکارش میکنیم واقعا صحت ندارد، چرا به دیگران اجازه اجتماع نمیدهیم تا معلوم شود که چقدر اندکند.
باید باز گردیم، هنوز دیر نشده است. هنوز میتوان اطمینان آسیب دیدة مردم را بازسازی کرد؛ امنیت نظام ما در گرو چنین کاری است. فرزندان انقلاب را از زندانها آزاد کنید. حبس آنان جز تغذیه غریزه فرافکنی در وجود خود شما فایدهای ندارد. مردم چگونه میتوانند به حکومتی اعتماد کنند که دوستان و همکاران و فرزندانش را به صرف توهم در بند میکند؟ چیره کردن فضای امنیتی بر جامعه جز صدمه زدن به عواطف ملت نسبت به نظام اثری نمیگذارد. مطبوعات آزاد مجاری تنفسی یک جامعه سالمند؛ برای ترمیم اعتماد مردم این مجاری را مسدود نکنید.
باید به اسلام باز گردیم، اسلام ناب محمدی که تحجر را بر نمیتابد و تا قیام قیامت برای معضلات جدید بشریت پاسخهای بکر و نو دارد. به اسلامی باز گردیم که ما را به امانت و راستی فرا خوانده است.
به صداقت بازگردیم. چگونه از مردم میخواهیم ایمانهای مذهبیشان را سرمایه اعتماد به ما قرار دهند در حالی که صراحتا به آنان دروغ گفته میشود؟
به خرد بازگردیم. کشوری به عظمت ایران را، با آرمانهایی به بزرگی اهداف انقلاب اسلامی و با دشمنانی به آن سرسختی و کینهتوزی که میشناسیم با دور ریختن سی سال تجربه مدیریتی و انکار ضرورت برنامهریزی و تصمیمات خلقالساعه فردی اداره نمیتوان کرد.
به قانون بازگردیم؛ به قانون اساسی، این بزرگترین میثاق ملت. به قوانینی که خود وضع کردهایم پایبند بمانیم و آنها را اجرا کنیم. بدون این کار سنگ روی سنگ بند نخواهد ماند.
مردم به حکومتی اعتماد میکنند که آنان را محرم بداند. چرا باید مهمترین مسائل مملکت از مردم پنهان باشد؟ محرم دانستن ملت و شفافیت اطلاعات اولین قدم در راه مبارزه با فساد است، حال آن که مردم ما حتی به اندازه خواندن خبرهای چند روزنامه محرم دانسته نمیشوند.
به مردم بازگردیم. چرا هر گره سهلی را با دندانهای امنیتی باز میکنیم؟ چرا به کوچکترین بهانه، هرکسی را از دایره خودیهایمان دور میکنیم؟ این یکی بیش از اندازه جوان است، آن یکی بیش از اندازه هنرمند است، آن یکی روشنفکر است، این یکی با ما اختلاف سلیقه دارد، آن یکی دانشجوست، این یکی از کار ما ایراد میگیرد، آن یکی به گروه ما تعلق ندارد، این یکی قدش بلند است، آن یکی خیلی شیکپوش است. آنقدر از دور خود میرانیم تا این که تنها میمانیم. این شیوه انقلاب اسلامی نیست، و شیوه اسلامی نیست که آغوشش را به روی همه باز میکند و به صرف شهادت زبانی، انسانها را در دایرۀ خود میآورد.
چرا باید پس از یک انتخابات سرنوشتساز در معرض چنین خطراتی باشیم، حال آن که انقلاب و نظام ما در آستانة تحصیل بزرگترین دستاوردها بود؟
مردم!
ما راهی دور و در نگاه نخست غیرقابل عبور را در چند ماه کوتاه پشت سر گذاشته بودیم. ما با هم این فاصله را آمدیم؛ از فضایی که به گرد دروغ و تردید و به غبار رمیدنهای گروهی، طبقاتی، خانوادگی و بیننسلی آلوده شده بود، از دورانی که نطفه ناامیدی شروع به رشد کرده بود، زمانی که فاصله مردم از نظامشان روز به روز بیشتر میشد، تا با هم مقدمات انتخابات را به جریانی طولانی از یک تجدید حیات ملی تبدیل کنیم؛ فضایی پر از آشتی، شادی، آگاهی و نشاط، عرصهای که در آن دوستداران نامزدها در حالی که خنده از لبانشان رخت بر نمیبست میتوانستند با یکدیگر به بحث درباره آینده بنشینند و آن آزادی فرزانه که انقلاب ما وعدهاش را داده بود تجربه کنند. فضایی که در آن کسی خود را شهروند درجه دوم و غیرخودی با انقلاب و نظام اسلامی نبیند، و کرد و لر و عرب و بلوچ و ترک و هر قوم دیگر و پیر و جوان و میانسال و هر قشر دیگر و هر صنف دیگر و هر سلیقۀ دیگر که تا چند ماه پیش خود را بیگانة با سرنوشت کشور میدید همچون عهد نخست جمهوری اسلامی، خویشتن را از نو در دایره صاحبان انقلاب بیابد.
ما با هم آمدیم تا با تجسس در احوال شخصی مردم مخالفت کنیم و از نفرتپراکنی و پروندهسازی بیزاری بجوییم. با هم آمدیم تا حاکمیت عقل و عشق را توامان داشته باشیم. همۀ ما به چهرۀ رحمانی اسلام رو کردیم و در این رویکرد میراث تمدنی ایران عزیز و بزرگ را تجدید شده دیدیم، تا آنجا که در مساجد شعار ایران، ایران! را با طنینی که هنوز در تکبیرهای شبانۀ شما شنیده میشود سر دادیم و کسی احساس نکرد که ایران جدای از انقلاب و یا جدای از اسلام است، بلکه اسلام و ایران و انقلاب از تحجر و کهنگی و تعصب و خارجیگری جداست. اسلامی که در ورای تمایزات عقیدتی و طبقاتی و قومی و جنسیتی کرامت انسانها را ارج مینهد و اصل میداند. اسلامی که شوینده هر نوع نابرابری در مقابل قانون و پرچمدار تکریم حقوق شهروندی است.
مردم!
علیرغم آنچه روی داد، ما در این چند ماه آرزوهای بلند و کوششهای خالصانۀ خود را نباختیم. ما در این میانه مستورهای از تحقق آرمانهایمان را یافتیم و دیدیم که آنچه به دنبال آنیم چقدر خواستنی است و چه نسبت نزدیکی با حقیقت اسلام و انقلاب و هویت ملی ما دارد. این دستاوردی است که هیچکس نمیتواند آن را از ما بستاند. ما با هم سرمایهای اندوختهایم که پشتوانه و بستر حرکتهای آتی ما و فرزندانمان خواهد بود و این خط سبز جوشیده از فطرتهای مردم و واقعیتهای تاریخی کشور و انقلاب همچنان در طول سالها ادامه خواهد یافت تا به مقصد نهایی خود برسد. ما برای حفظ این دستاورد بزرگ همچنان ایستادگی خواهیم کرد.
تمامی تلاشهایی که این روزها در مخالفت با شما صورت میگیرد برای آن است که از ثمربخش بودن اعتراضات قانونی خود ناامید شوید، زیرا تا ما ناامید نشویم این دولت از اعتبار واقعی برخوردار نخواهد شد. امید به آینده رساترین اعتراض ماست. به سابقه دیرینه این سرزمین نگاه کنید. در زندگانی ما مردم که از کهنترین تمدنها زاده شدهایم، فراز کنونی جزئی از یک تاریخ طولانی است. ما در جادهای به درازای تاریخ همه بشریت قدم میزنیم. در این جاده چه بسیار ملتها که منقرض شدند و جز داستانی از آنان باقی نماند. آن چیزی که ملت ما را به خلاف آنان و علیرغم سختترین رویدادها زنده نگه داشت امید بود، زیرا آفت این راهپیمایی هزاران ساله ناامیدی است. مردم ما میتوانستند با بدبینی و ناامیدی حوادثی شبیه به آنچه را که در جریان انتخابات گذشته با آن روبرو شدیم پیشبینی کنند و به صحنه نیایند. آیا آنان اشتباه کردند که به این پیشبینیها اعتنا نکردند؟ نه! آنان به مقتضای روح امیدی که هسته درونی هویت ملی ما را شکل داده و ما را در طول هزارهها زنده نگه داشته است چنین کردند. بهویژه با جوانان میگویم که اگر میخواهید ایرانی باقی بمانید از شعله امید در سینههای خود محافظت کنید، زیرا امید بذر هویت ماست؛ بذری که با نخستین باران شروع به روییدن میکند و جان هرکسی را که هنوز ایرانی باقیمانده است، در هر کجای جهان که بیتوته کرده باشد به اهتزاز در میآورد، تا از نو خود را در سرنوشت این خاک شریک بداند.
امیدی که هویت ما را شکل داده است معطوف به چه چیز است؟ قطعا معطوف به امور غیر واقعی و خرافههای واهی نیست، و الا نمیتوانست ملتی را برای هزاران سال زنده نگه دارد. بلکه این امید معطوف به لطف و فضل الهی است. اگر علاقه به این هویت تاریخی کمترین فاصلهای با اسلام ندارد، به این خاطر است. ما آمده بودیم این علاقه را احیا کنیم. از این هویت خود فاصله نگیریم. شما وظیفه خویش را به درستی انجام دادهاید و غیر ممکن است که لطف خداوند مردمی را که با نیتهای پاک ادای وظیفه میکنند تنها بگذارد.
امید به صرف گفتن و شنیدن شکل نمیگیرد و تنها زمانی در ما تحکیم میشود که دستانمان در جهت آرزوهایی که داشتیم در کار باشد. دستانمان را به سوی یکدیگر دراز کنیم و خانههایمان را قبله قرار دهیم. واجعلوا بیوتکم قبله. به خودتان و دوستان همفکرتان برگردید و این بار هر شهروند محوری باشد برای یک فعالیت مفید سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و منتظرتشویق و کمک دولتی که وجاهت خود را از دست داده است نباشد.
مسئولیت تاریخی ماست که به اعتراض خود ادامه دهیم و از تلاش برای استیفای حقوق مردم دست بر نداریم. مسئولیت دینی ماست که نگذاریم انقلاب و نظام به آنچه اسلام نمیپسندد استحاله بیابد. مسئولیت انقلابی ماست که اجازه ندهیم حاصل خون صدها هزار شهید به یک دولت امنیتی تنزل پیدا کند و مستهلک شود. لیکن برای آن که این اعتراض به نتیجهای دلخواه برسد باید چند اصل مهم را رعایت کنیم:
- نظام و انقلاب اسلامی میراث و میوه مبارزات تاریخی دویست ساله شما با استبداد و عقبماندگی است. جمهوری اسلامی نظامیاست که اگر بر اساس عهد نخستین و نسخه اصیلش به اجرا درآید تمامی خواستههای ما را در بر میگیرد. مبادا کسی فریب شعارهای ساختارشکنانه را بخورد. اینجانب قویا با چنین وسوسهای مخالفم و اعتقاد دارم قانون اساسی ما همچنان دارای ظرفیتهای ارزشمند تحقق نایافتهای است که باید با فعالیت همه نخبگان روحانی و دانشگاهی و اندیشمندان کشور اجرای آنها به صورت مطالبهای ملی درآید.
به یاد آوریم که ملت ما در انقلاب اسلامی به دلیل عدم انعطاف در قبال خواستههای به حقش، که از زبان امام راحل بیان میشد، مجبور به ساختارشکنی گردید. به همه نهادهای تصمیمگیر در نظام توصیه میکنم که چون شورای نگهبان عمل نکنند و مجاری را برای اصلاح اشتباهات باز بگذارند، زیرا که بسته شدن این راه، تهدید ساختارشکنی را به عنوان تنها بدیل مطرح خواهد کرد، و این بدیلی است که همة ما هزینه سنگین آن را میدانیم و قاطعانه با آن مخالفیم. همچنین تاکید میکنم که تعلل در محقق ساختن آرمانهایی چون قانونگرایی، عدالت، آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، و به ویژه اصول معطل مانده قانون اساسی مشروعیتسوز است.
- اسلام آن پوستین وارونهای نیست که برخی مخالفان شما پوشیدهاند. شیوه آنها این است که هر چیز مقدس و مبارکی را به نفع سلیقه خود مصادره کنند، تا جایی که حتی اگر بتوانند شال سبز شما را هم میستانند. اسلام راستین نسبتی با ظاهرسازیها و کجاندیشیهای آنان ندارد، بلکه مکتبی رهائیبخش است که اگر به حقیقت و نورانیت آن برسیم دوای تمامی دردهای شخصی و اجتماعی ماست.
- ماجرای ما، هر چقدر تلخ، یک اختلاف خانوادگی است که اگر خامی کنیم و بیگانگان را در آن دخالت دهیم به زودی پشیمان خواهیم شد.
- در اعتراض و حرکت اصلاحی و اصولی ما هیچکس نباید صدمه ببیند. ما زمانی در تلاش خود موفق خواهیم بود که ابتکارهای ما برای احقاق حقوقمان تا آن حد اندیشیده شده، کارآمد و در چارچوب قانون باشد که حتی کودکان خردسال و زنان باردار بتوانند در آن شرکت کنند.
- ما در برههای و گریوهای از تاریخ کشور خود قرار داریم که راهحل بسیاری از مشکلات ما قانون است. درست است! قانون همیشه بیعیب نیست. درست است! قانون عرفی قراردادی اجتماعی است و به مانند هر عهد و پیمانی که انسانها با هم میبندند رعایت آن تنها تا زمانی الزامی است که طرف مقابل نیز به آن پایبند باشد. درست است! مخالف شما قانون اساسی را زیر پا میگذارد، به خلاف نص این میثاق ملی شما را از حق برگزاری اجتماعات محروم میکند، بلکه حتی اگر به نشانه اعتراض پارچهای سبز به دستتان ببندید به رغم اصول متعدد قانون اساسی و قوانین بیشمار عادی، خود آن کسی که مسئول حفظ امنیت است شما را مورد ضرب و شتم قرار میدهد. درست است! متقلبان و دروغگویان تنها به نیت تحمیل منویاتشان در پشت نام قانون سنگر گرفتهاند. لیکن تلاشی که ما وارد آن شدهایم یک مشاجره و تلافیجویی نیست. ما را عصبانیت یا جاهطلبی یا خودپسندی برنیانگیخته است، بلکه حرکت ما اقدامی برای اصلاح و تامین بهروزی کشور است. برای رسیدن به چنین هدفی جا دارد که ما حتی به جسد قانون احترام بگذاریم، زیرا میدانیم که در فردای نزدیک، زمانی که کوششمان به ثمر میرسد، نخستین اصلی که باید آن را نهادینه کنیم پایبندی به قانون است. این شالودهای است که امروز صبورانه میریزیم تا بر رویش بنای رفیع فردایمان را استوار کنیم.
- سرانجام وحدت. همه شما را به برادری دعوت میکنم. پیروزی ما در گرو معاضدت و پیوند با یکدیگر است، و در این یکدیگر تمایزی میان ما و مردمی که به دیگران رای دادهاند نیست. حتی آنانی که اینک رو در روی ما به خشونت متوسل میشوند در اخوت ما شریکند، زیرا ما به دنبال آیندهای هستیم که در آن همان کسی که خواهر و برادرمان را در خیابانها کتک زده است، سعادتمندتر، معنویتر، سالمتر و زیباتر از امروز زندگی کند. رنگ سبزی که ما به عنوان نماد خود انتخاب کردهایم یک معنایش هم این است؛ رنگ سبزی که ما را به اهلبیت نور، اهل بیت راستی، اهلبیت خرد، اهل بیت کرامت و فضیلت پیوند میدهد.
شاید بگویید که با این همه قید و بند دیگر فرجهای برای بیان اعتراض باقی نمانده است. این گمان خامی است که مخالفان سطحیاندیش و افراطی شما در سر دارند. الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. کسانی که در راه خدا میکوشند خداوند آنان را به راههای خود هدایت میکند. به عنوان نمونههایی از این هدایت به یاد آورید که خداوند چگونه آرامش را بر اجتماعات بیکرانةتان مستولی میکرد و یا در خلال آنها ظرفیتهای ذهنی مردم به چه شعارهای نغزی رهنمون میشد. همان خلاقیت همچنان قادر است که با توجه به تمامی این اصول راهکارهایی بکر و موثر پیشپای ما قرار دهد، میدانهای گستردهای برای عمل در مقابل ما بگشاید و تجربیات جدیدی برای آزادیخواهان جهان اندوخته کند.
در ابتدا هدف همه ما از شرکت در انتخابات آن بود که عقلانیت دینی به فضای مدیریت کشور بازگردد، لیکن در میانه مسیر به اهدافی بسیار بلندتر هدایت شدیم. ما در این بین میخواستیم ارکان ذیربط نظام به یاد آورند که در ورای تمامی آنان و ما فوقشان میزانی به نام رای و عزم مردم وجود دارد که آنها نه حق دارند و نه میتوانند آن را نادیده بگیرند. امروز خواست عمومی برای سازوکاری کارآمد جهت انتخابات که در آن اطمینان ملی حاصل شود و دروغ، تقلب و تزویر جایی نداشته باشد، به یک مطالبه انکار ناپذیر مردمی تبدیل شده است. در هر قدمی در آینده تجربه تلخ و مشروعیتزدای جریانات اخیر باید پیشاروی ملت باشد و نباید هیچ فرصتی برای روشنتر شدن ابعاد این دروغ و تقلب بزرگ و پیآمدهای تلخ آن از دست برود.
در ایامی که گذشت شخصیتها و گروههایی به سراغ اینجانب آمدند و خواستار گذشت من از آنچه گذشت شدند. شاید توجه نمیشد که اینجانب از همان ابتدا از حق شخصی خود گذشته بودم، اما مسئلة انتخابات مسئلة شخصی من نبود و نیست. من نمی توانم بر سر حقوق و آرای پایمال شدة مردم معامله یا مصالحه کنم. مسئله جمهوریت و حتی اسلامیت نظام ماست. اگر در این نقطه ایستادگی نکنیم، دیگر تضمینی نداریم که در آینده با حوادث تلخی نظیر آنچه در انتخابات کنونی گذشت روبرو نباشیم.
گروهی از نخبگان بر سر آنند که گرد هم آیند و با تشکیل جمعیتی قانونی صیانت از حقوق و آرای پایمال شده مردم در انتخابات گذشته را از طریق انتشار مدارک و اسناد تقلبها و تخلفهای انجام گرفته و نیز رجوع به محاکم قضایی پیگیری کنند و نتایج آن را مستمرا به اطلاع عموم مردم برسانند. اینجانب نیز به این جمع میپیوندم. این گروه اجرای اصول معطل مانده قانون اساسی را در دستور کار خود خواهد داشت و علاوه بر آن در این مرحله مطالبات زیر را دنبال خواهد کرد:
- توقف برخوردهای امنیتی، فوق امنیتی و نظامی با مسائل انتخاباتی و بازگشت کشور به فضای طبیعی سیاسی
- اصلاح قانون انتخابات به نحوی که امکان تکرار تقلبات گسترده را از بین ببرد و بیطرفی نهادهای مجری و ناظر را تضمین کند
- رعایت اصل 27 قانون اساسی در مورد آزادی تجمعات
- آزادی مطبوعات و رفع توقیف از آنها
- فعالیت مجدد سایتهای خبری مستقل
- ممنوعیت مداخلات غیرقانونی دولت در فضای ارتباطی، نظیر اینترنت، پیامهای کوتاه، و جلوگیری از قطع ارتباطات تلفنی و شنود مکالمات مردم و هر گونه تجسس دیگر
- توقف برخوردهای یکجانبه، افترا، دروغپردازی و اهانت در رسانه رسمی کشور
- برخورداری از کانالهای مستقل تلویزیونی در خارج و داخل کشور
- صدور مجوز برای تشکیل جمعیتهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی
- آزادی همه دستگیرشدگان سیاسی، ابطال پروندهسازیهای جعلی امنیتی و دخالت ندادن پروندههای جاری در برخورداری آنها از حقوق اجتماعی
در انتها به همه مردم شریف کشورمان، چه آنها که به اینجانب رای دادند و چه آنهایی که به اینجانب رای ندادند، به ویژه کسانی که در حوادث ناگوار هفتههای اخیر صدمه دیدند درود میفرستم. همچنین مقام شهیدانی را که به جرم حقخواهی و آزادیطلبی در خون خود غلطیدند ارج مینهم و از خداوند بزرگ برای خانوادههای عزیز آنان طلب صبر و اجر دارم.
میر حسین موسوی
10/4/88
اشتراک در:
پستها (Atom)